عدنانعدنان، تا این لحظه: 13 سال و 22 روز سن داره

عدنان زیباترین لبخند خدا

به دوست داشتنت مشغولم ...

وقتی میخندی   عشق   کوچکترین اتفاقی است که می افتد.       وقتی می خندی؛   تناسب لب هایت با گونه هایت، نمی دانم به هم می آید یا نه؟! تنگ شدن چشمانت به ابروهایت، می آید یا نه؟!   من هیــــــــــچ نمی دانم، هیچ!       فقـــط بخند . که روزگارم میـــــــــــــزان می شود...   دانلودک   کلیک   کنید s5.picofile.com/file/8146093150/Mohsen_Yeganeh_Bazam_Bekha...
25 شهريور 1391

دو زیبایی باشکوه ....

  در عرش کبریا ، که هزاران فرشته هست ای از تبار مهر خدا  ، تویی آرام جـــان ما   ..   همه را می شنوم، می بینم!   من به این عشقبازی ها می اندیشم!   به شما می اندیشم!   آرام جـــانم ؛   اين روز ها که چه زیبا وابسته به آقاي پــــــدرشدی .   به محــــض شنيدن صداي مهربون پدر ، دستان تو گشوده می شوند سپس صورت ات چشم ها و لب هايت و بعد تمام ِ تو   غرق در آغوش پدر میشود و ...     دلبري و دلبري و دلبري.....
18 شهريور 1391

دندان هشتم

شکفتن هشتمین مروارید زیبای وجودت مبارک ..   و دندان هشتم چه زیبا جوانه زد مثل آنهای دیگر ...   کوچک و سفید ...   زيبا ، چون جوانه زدن يك گل...   تو لبخند زدی وآسمان آبی شد...   خنده های تـــو آرزوهـــای مـن انـد بخــند تا برآورده شوند  . . .   لبخند، از رو لبات هیـــچوقت محو نشه مادر.   حالا وقتي ميخندي 8 دندان سفيد و كوچكت نمايان ميشود مهربان دلم .   ✔ . شکفتن هشتمین مروارید ، در 16 ماه و 26 روزگی.       ...
16 شهريور 1391

تو و ماست ...

نازکِ ناز دانه ی من؛   این روزهای با تو بودنمان می گذرد به کودکانه های تو؛   به دنیای پاک و قشنگ ات، به فکر های پُر از شور و بکــر تو و کار های بدیع ات!       فکر ها و کارهایی که گاهی فهمیدن فلسفه و چراییِ انجام دادنش؛   برای من و آقای پدرت، سخت که نه، اما خب آسان هم نیست!   اینکه چه می شود که یک کار را بارها انجام دهی و ذوق کنی، که اگر کسی نداند   انگار بار نخست ست...       پسرک نازم ؛     چقدر خوردن ماست با ...
14 شهريور 1391

پله پله ..

سلام علاقه ي خو بـم علاقه جانِ من ، مي‌داني من؛ همیشه و هر زمان کنار توأم   داری روز به روز بزرگ تر میشی.    از دیروز پل ه ها را با کمک پاهای کوچکت بالا میری ...   بدون کمک من و پدرت فقط خودت و خـــــــــــــــودت   تنهای تنها   آرام و صبور و با اعتماد به ن فس   دیگر نگرانت نیستم ...   آرام شم ...     مي خواهم سجده کنم به سمت خـــدا ي تـــــــو ...   از تو گویــــــــم   از تو ای آرامشـــــــــم ؛ ...
5 شهريور 1391
1